-
یک تیر و چند نشان
دوشنبه 10 اردیبهشت 1403 14:09
امروز بعد از اینکه از خواب پاشدم مثل هر روز اول موهامو شونه کردم بعد خودم رو وزن کردم قرصی رو که باید ناشتا میخوردم رو خوردم ، زیر کتری رو روشن کردم، لباسا رو ریختم تو ماشین و بعد گوشی رو چک کردم دیدم همسرم ساعت ۸.۳۰ تماس گرفته باهاش تماس گرفتم گفت امروز میری درمانگاه؟ گفتم آره ماشین لباسا رو بشوره پهن میکنم بعد میرم....
-
عمر شادی ها کوتاهه
جمعه 7 اردیبهشت 1403 12:12
خب طبق معمول پدر و پسر برنامه ها و تفریحات خودشون رو دارند و روز و هفته شون به خوبی سپری میشه این وسط فقط منم که مدام درگیر کار خونه و شستشو و رفت و روب و آشپزی هستم و با توجه به اینکه هر دو هفته یه بار هم درگیر رفتن به تهران و کلینیک و پیگیری درمان همسر میشم،قاعدتا یهو از درون خالی میشم و سطح انرژی و انگیزه به شدت...
-
اگه بابام بود
دوشنبه 3 اردیبهشت 1403 16:10
چقدر تلخه جمله “اگه بابام بود ” امروز داشتم فکر می کردم اگه بابام بود چقدر همه چبز تو زندگبم فرق داشت زندگی خیلی قشنگتر بود چقدر دلخوشی داشتم چقدر امید داشتم بدون پدرزندگی ناقصه هرکاری هم کنی هر چقدرم موفق باشی تو بهترین لحظه ها باز یه چیزی کمه اینو با تمام وجودم حس کردم تو این سه سال نبودنت حتی یک روز هم بدون یاد تو...
-
ادامه درمان و خودآزاری :)
یکشنبه 2 اردیبهشت 1403 18:06
بعداز عملی که همسر در تیرماه سال گذشته داشته و تو این پست گزارشش رو نوشتم بعد از یک ماه استراحت دوباره از شهریور ماه ادامه درمان دارویی رو شروع کرده و هر سه هفته یکبار باید بریم کلینیک و دکتر ویزیتش کنه یه رفت و آمد بسیار فرسایشی و نفس گیر شده جلسه یازدهم که هفته پیش رفتیم همسرم به دکتر گفت خسته شدم دیگه. دکتر با...
-
یک تجربه
پنجشنبه 30 فروردین 1403 11:10
دست و بال من همیشه ی خدا یا زخمیه، یا کبوده یا سوخته اونم از نوع عمیقش بیشتر سوختگی رو تجربه میکنم و چقدرم بدِ و چقدر طول میکشه تا التیام پیدا کنه!! و خیلی جالبه که سوختگی ها خیلی شکیل و هنرمندانه هستند و اکثرا هم به صورت چشم و ابرو دستام میسوزه. نمونه اش این پست که چند سال پیش به ثبت رسوندم تو آبان ماه هم رفته بودیم...
-
عیدتون مبارک
سهشنبه 21 فروردین 1403 22:36
تو این یک هفته آخر ماه مبارک دوتا افطاری فورس دادم ساعت ۱.۵ بعدازظهر تصمیم گرفتم افطاری بدم به دو گروه و خیلی شیک و مجلسی هم ادا شد. فکر کنید اذان ظهر قم بودم تصمیم گرفتم دعوت کنم بعد راهی تهران شدم و سریع دست به کار شدم هیچی هم تو خونه نداشتم از راه رسیدم رفتم خرید و بعد هم خودم موندم چطور دو جور غذا با همه مخلفاتش...
-
حلال کنید
سهشنبه 14 فروردین 1403 22:18
به قرار اطلاع شب و بیست و یکم دو تا داعشی رو هنگام ورود به حرم حضرت معصومه دستگیر کردند . من و پسرم هم تو حرم بودیم. حرم جای سوزن انداختن نبود الان هم در حال ورود به حرم هستم. امشب تنها هستم از همگی التماس دعا دارم. همتون رو در نظر خواهم داشت و حاجاتتون رو خواهم خواست. بهترین ها در تقدیرتان باد اگه احیانا اتفاقی افتاد...
-
رومیزی پرماجرا
سهشنبه 14 فروردین 1403 14:11
من بازارهای سنتی رو خیلی دوست دارم ازاین پاساژهای امروزی چند طبقه با دکوراسیون شیک پر از آشغال اصلا خوشم نمیاد واقعا به نظرم رفتن تو این جور جاها وقت تلف کردنه هم به شدت گرونن هم یه مشت اجناس بُن جل به درد نخور رو به چند برابر قیمت میکنن تو پاچه ملت مدتی بود دنبال رومیزی بودم ولی تو پاساژا مدلای قشنگی نمیدیدم برای میز...
-
قهر شش ماهه :)
یکشنبه 12 فروردین 1403 11:39
تقریبا حدود شش ماهه که از اینجا قهر کردم و دیگه دلم نخواست بنویسم دلم برای اینجا و دوستانم تنگ شده بود شاید از این به بعد بیشتر حوصله کنم بنویسم تو این مدت فقط سه تا از دوستان وبلاگی احوالم رو می پرسیدند (گیل پیشی نازنین ، سمیرا جان دوستی که وبلاگ نداره که با کامنتاش یا ایمیلاش منو خوشحال می کرد و خانم دکتر قره بالا...
-
خدایا توبه :(
شنبه 29 مهر 1402 23:11
حدود ۷ ماهه که بعد از سه سال وقفه دوباره شروع به نوشتن کردم. تقریبا اکثر مطالبم تو فاز منفی بودم و نوشتن از دردها و رنج ها و غصه ها... ولی خدا نکنه یه مطلب مینوشتم یه کمی از خوشیها و شادی ها رو توش بروز دادم خدا چنان میزد تو دهنم که تا یه هفته لال بشم . واقعا به تجربه ثابت شد هر وقت اومدم یه خوشی رو جار زدم به ساعت...
-
یه چکاپ لازم دارم
سهشنبه 25 مهر 1402 13:14
چند شبه خواب درست و حسابی ندارم. وقتی مهمون داشتم شبا تا صبح بیدار بودم نماز رو که میخوندم تازه میخوابیدم اما از هول و ولای اینکه مهمونا بیدار باشند و بیان بالا و صبحانه آماده نباشه نمیتونستم بیشتر از ۸ بخوابم یعنی اینقدر دلهره، خوابم رو آشوب میکرد که عطاش رو به لقاش می بخشیدم. الان که مهمونا رفتند دیگه این دلهره رو...
-
کی بشه تموم شه :(
پنجشنبه 20 مهر 1402 01:16
امروز جلسه سوم درمان همسرم بود مثل شیمی درمانی باید ۱۲ جلسه دارو دریافت کنه هر دوهفته یک بار دارو بخوره و یه هفته ا ستراحت بعد آزمایش بده و دکتر دارو دوره بعدی رو بر اساس اون بده امروز صبح ساعت ۷ راه افتادیم به سمت تهران ساعت ۹.۵ رسیدیم خونه ... به خورده ظرفای روز یکشنبه رو که شسته بودم رو تو کابینتها جا دادم و به...
-
آی ام وری انگری
پنجشنبه 26 مرداد 1402 10:32
عصر سه شنبه برگشتیم تهران چهارشنبه نوبت دکتر داشتیم.از ساعت ۱ بعد از ظهر تو کلینیک رو صندلی های چوبی مزخرف نشستم و حرص خوردم اول به خاطر همسر که ساعت ۷ نوبت اینترنتی گرفته اما از ساعت یک رفته تو کلینیک نشسته. میگه من این مدت همیشه اول وقت اومدم چون مریض اول وقت نبوده رفتم ویزیت شدم واقعا این اخلاقش رو اعصاب منه...
-
توکلت علی الله
شنبه 7 مرداد 1402 11:00
از عصر روز دوشنبه ۲ مرداد همسر یکباره برخاست و تقریبا با تخت خداحافظی کرده روز دوشنبه خاله جان یه عالمه بادمجون و سبزی های معطر فرستاده بود. نشستم به پاک کردن که همسر اومد رو صندلی نشست و کمکم کرد پاکشون کنم. عصر داشتم تو بالکن بادمجون سرخ می کردم گفت من میرم دارو خانه آنتی بیوتیک بگیرم قرصام تموم شده. گفتم صبر کن...
-
گزارش عمل
دوشنبه 19 تیر 1402 12:01
قبل از هر چیز از همه دوستانی که به صورت عمومی و خصوصی و در قالب پیام پیگیر سلامتی همسرم بودم تشکر می کنم . واقعا تو این جور مواقع میشه دوستان خوب و دلسوز رو از بقیه دوستان جدا کرد . ارادتمند همه تون هستم روز یکشنبه 18 تیرماه ساعت 3 همسر رو آماده کردند برای اتاق عمل . دکترش اون روز عصر 7/8 عمل جراحی داشتند . به همراه...
-
قطعا دعا اثر داره
یکشنبه 11 تیر 1402 13:18
سلام عزیزان دیروز جواب پت اسکن همسر رو گرفتیم نشون دکترش دادیم دکتر خیلی خوشحال شد و گفت کبد به درمان جواب داده و نیازی به جراحی و برداشتن بخشی از اون نداره فقط بعد از عمل روده یه تزریق نرم باید داشته باشی که کل ضایعات کبد جمع بشه باید سریع عمل بشه و روده رو بردارن این هفته باید بریم وقت عمل بگیریم لطفا همچنان دعا...
-
Good Results
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1402 15:06
از روزی که درمان بیماری همسر رو شروع کردیم دکترش گفته یه سررسید باخودتون داشته باشید هر جلسه روند درمان رو توش یادداشت کنم که هم خودتون در جریان باشید هم من بتونم مقایسه ای داشته باشم . دکتر بسیار صبور، مسلط و حاذقی است. با دقت به حرفای مریض و همراهش گوش میده و با حوصله هم جواب میده . از همه مهمتر امیدی که از جلسه اول...
-
خلق یه اثر هنری بر روی دست
چهارشنبه 4 آذر 1394 19:19
وقتی خیلی ماهرانه و خلاقانه یه اثر ماندگار با ماهیتابه روی دستت باقی میذاری و بقیه رو به خنده وا میدارید مطمئنا تا حالا هیچ نقاش و طراحی اینقدر هنرمندانه به وسیله ماهیتابه دااااااغ یه چشم و ابروی به این زیبایی رو بر روی ساق دست خلق نکرده