سلام دوستان عزیز و همراهان همیشگی ام
بابت نبودنم این چند وقت عذر میخوام
اتفاقات زیادی افتاده که حقیقتش حوصله نوشتن ندارم چون نمی خوام زیاد درگیرش بشم فقط خیلی خلاصه وار میگم
+ دوره جدید شیمی درمانی همسر دوباره از 19 تیرماه شروع شده و اینقدر دوز دارو بالاست که از همین جلسه اول بثورات پوستی به شدت خودش رو نشون داده دست و پاهاش مثل قبل می ترکه و ازشون خون میاد. تمام صورتش بیرون ریخته و مثل جزامیا شده روی سینه و پشتش پراز دمل های چرکی و خونی است تو این گرما تصور کنید چه وضعیتی داره خدا خودش رحم کنه بتونه این یکسال شیمی درمانی رو تحمل کنه به منم صبر و تحمل بده
+ یه سفر با همسر رفتیم کرمان خواهر شوهر 6 شب آخر محرم رو روضه داشت به اصرارشون سه شبش رو رفتیم (متاسفانه بلیط هواپیما گیرمون نیومد به ناچار با ماشین خودمون رفتیم)خیلی خوب بود خیلی! چون همه اقوام رو دیدیم.روحیه تازه ای گرفتیم اما برگشتنی نزدیک یزد ساعت 2 صبح ماشینمون خراب شد.به هزار مصیبت و با کمک امداد خودرو و جرثقیل خودمون رو رسوندیم یزد. نمایندگی ایران خودرو تشخیص داد شمع های ماشین یکیش شکسته و زده سر سلیندر رو خراب کرده بنابراین باید چند روزی ماشین بخوابه تا درست بشه (یک ماه قبلش شمع های نو انداخته بودیم )تازه ماشین نو هست و فقط دوسال کار کرده و همسر هم بسیار به ماشین حساسه و مثل یه بچه ازش نگهداری میکنه و رسیدگی می کنه . ماشین رو یزد گذاشتیم و خودمون با اسنپ برگشتیم تهران.
+ شنبه 20 مرداد جلسه دوم شیمی درمانی سپری شد. با این وضعیت و حال روز همسر حالا از یزد هی زنگ میزنن بیایید ماشین رو ببرید آماده هست. بازم هرچی تلاش کردیم بلیط هواپیما گیر نیومد حتی به یکی از نزدیکان که خودش خلبان هست هم سپردیم متاسفانه بلیط نبود(واقعا نمیدونم چی سر حمل و نقل هوایی، ریلی و جاده ای اومده که هیچ وقت بلیط نیست) به ناچار نشستم پشت سیستم مترصد اینکه یه کنسلی قطار پیدا کنم برای یکشنبه قطار یزد رو بگیرم. که خب با این تلاش بی وقفه یه کنسلی پیدا شد و همسر طفلکی با قطار درجه 2 شش تخته ساعت 11.30 شب راهی یزد شد روز بعد هم دوباره بلافاصله سوار ماشین شد و ساعت 15 عصر قم بود(19 میلیون تومان ناقابل هزینه تعمیر ماشین شد. خاک برسرشون با این کیفیت ماشین هاشون)
+ سال گذشته این موقع از ماه صفر راهی سفر اربعین شدم.یادتونه با چه شوق و ذوقی اومدم از اتفاقات عجیبی که افتاد و من یهویی کربلایی شدم نوشت؟ (این پست، این پست ، این پست، این پست، این پست و این پست ) وای خدا چه حالی داشتم سال گذشته! روی زمین راه نمی رفتم بی مقدمه و بدون اینکه حتی از قبل قصد سفر داشته باشم همه چی یهویی دست به دست هم داد که من این سفر زیبا و معنوی رو برم اما امسال با این که از اردیبهشت ماه تمام مدارکم رو داده بودم به عوامل موکب و تا قبل از تاسوعا و عاشورا عزمم جزم بود برای رفتن اما بعداز دریافت جواب پت اسکن همسر دکترش گفت باید دوباره شیمی درمانی رو سریع تر شروع کنیم و به این ترتیب امام حسین برات کربلای منو خط زد و من رو تو ایران پایبند کرد اکثر همراهی های پارسال خداحافظی کردند و الان اون ور مرز دارن با شوق و ذوق میرن سمت نجف و کربلا اونوقت من نشستم پشت سیستم آه میکشم و اشک میریزم .
+ روز دوشنبه پسرم با پسرخواهرم از تهران راهی کربلا شدندبرای خدمت در موکب نجفی ها واقع در مسجد سهله. با رفتنشون من تنها شدم. کلی دلم گرفت و گریه کردم یاد پارسال افتادم که این موقع چقدر شوق و ذوق داشتم برای رفتن به اربعین اما امسال...در همین حال نزار ایتا رو باز کردم دیدم مریم خانم هم با یه پیام بلند بالا و با عذرخواهی از اینکه نتونسته تلفنی یا حضوری خداحافظی کنه خداحافظی کرده. اون موقع که من پیامش رو باز کردم قطعا از مرز رد شده بود دیگه های های گریه کردم و گفتم خدایا حکمتت رو شکر واقعا نمیدونم چطور یهو همه چی جور میشه اما وقتی همه چی جوره اون اتفاق نمیوفته کلا هیچ وقت دنیا بر وفق مرادت نیست
بعضی روزها مداحی محمد حسین پویانفر رو که میخونه "من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی" گوش میدم و گریه می کنم. این دل وامونده رو چه کنم که بد جور گره خورده به موکب و روزهای حضور در عراق
+ دوستان ببخشید که نرسیدم بهتون سر بزنم . واقعا اوضاع بدی دارم. تو رو خدا برام دعا کنید. برای همسرم دعا کنید. دعا کنید شیمی درمانی بیشتر از 4 یا 6 جلسه نشه که اگه بشه نمیدونم چی به سرش میاد با این دوز بالای دارو. برای پسرم و همه زائرین دعا کنید به سلامت برگردند