خلق یه اثر هنری بر روی دست

وقتی خیلی ماهرانه و خلاقانه یه اثر ماندگار با ماهیتابه روی دستت باقی میذاری  و بقیه رو به خنده وا میدارید

مطمئنا تا حالا هیچ نقاش و طراحی اینقدر هنرمندانه به وسیله ماهیتابه دااااااغ یه چشم و ابروی به این زیبایی رو بر روی ساق دست خلق نکرده


http://s6.picofile.com/file/8224993492/2015_11_27_12_37_11.jpg




نظرات 42 + ارسال نظر
خانمـــی یکشنبه 6 مرداد 1398 ساعت 10:08 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

سلام خاتون جان
پست سلاااامتو خوندم و خیلی منو برد توی فکر دارم سعی میکنم همه وبتو بخونم ... موفق باشی دوست جدید من

سلام خانمی
ممنون عزیزم
خیلی خوش آمدی

زمزمه باران... پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 15:52 http://www.baran-bahari.mihanblog.com/

جدی جدی دستتون بدجور سوخته ها...
ولی عجب اثر هنری شده هااااااا...

هنوز بعد این همه مدت جاش مونده

یاس دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 11:50

زندگی کاروان سرایی است که شب هنگام در آن اتراق می کنیم
و سپیده دمان از آن بیرون می رویم
زندگی هدیه ای از طرف خداست...

گلسا دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 10:18

زهرا خانوم اون وب قبلیتونو از تو لینکام حذف کنم دیگه؟؟

بله عزیز حذف کن کاش بتونم مطالبم رو انتقال بدم

گلسا دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 08:45

معلم:

کی میدونه چرا بعداز جاری شدن خطبه ی عقد, عروس وداماد عسل دهن هم میذارن؟

دانش آموز :
بخاطر اینکه مزه ی دهنشون بعداز ...... که خوردن عوض بشه...


تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم

گلسا دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 08:38

یه رفیق دارم همیشه با من مشورت میکنه









همیشه هم برعکسشو انجام میده|:
خیلی هم موفق میشه

پس مراقب باشم ازت مشورت نگیرم

[ بدون نام ] دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 08:37

ایکون همیناس دیگه:گل

:

خب اینا رو که حذف میکنم

گلسا دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 08:36

پشت این شعر مردی می گرید
حالا هی تو بگو مرد که نمی گرید...

مگر می شود
بوی تو را داشت و
خاطراتت را بویید و
تو نباشی و
اشک نباشد؟!

عکست را میخ میزنم به
تمام دلتنگها
کسی که نیست

خودمانیم
ببینمت
هنوز دور ازچشم من
احساس عریانت
دلتنگم می شود؟!

وااااای باز آبی پوشیده ی؟
چقدر به تو می آید این لباس
می دانی!

آبی تویی وقتی عاشقی
همین
ربطی به هیچ تیمی ندارد
ربطی به خود رنگها هم ندارد

آبی از تو رنگ می گیرد
مهربان
باز که اخم کرده ی!

من که پا به پای تو آمده ام
فقط نمی دانم چرا این بار
تنها رفتی...

تمنای من یادت می آید؟
چقدر گفتم که بیا ونرو؟
چقدر گفتم حالا که می روی زود بیا!

چقدر به سادگیم خندیدی...!
وقت رفتن یک آن ایستادی

در ازدهام نگاهها نگاهم کردی
دستی تکان دادی و
آرام رفتی...

پشت این شعر مردی می گرید
...

آخی طفلک اون مرده
قشنگ بود

یاس یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 18:27

سلام عزیزم.
خوبی؟ ممنونم به خاطر کامنتای قشنگت.

سلام خانمی
ممنونم شکر خدا
قابل شما رو نداره

گلسا یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 10:23

سلام زهرا خانوم خوبی صبحت بخیر عزیزم
کامنتایی که از تلگرام میاری...ایکوناشو بحذف تا کامل بیاد

سلام عزیزم شبت بخیر
کدوم آیکوناش؟

نارنجی یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 09:42 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

از نخل برهنه سایه بانی مَطَلب
از مردم این زمانه کاری مَطَلب
عزت به قناعت است و مردی به شرف
با عزت خود بساز و یاری مَطَلب . .

سلام روز یکشنبه شادی داشته باشین[گل][گل]

سلام .ممنون به همچنین شما

نارنجی یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 09:40 http://mahvasetarehman.blogfa.com/

به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از ان خارج میشد
به من گفت:نرو که بن بسته!
گوش نکردم ، رفتم
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم
پیر شده بودم . . .

عه خب چرا گوش نکردی

گلسا شنبه 7 آذر 1394 ساعت 20:25

هههههه عه حالا برا داداش حرف در نیار ....طفلکی خودشو کشته شعر برات گفته....اگه میخای برات غزل بگه برو دسته دیگتو هم بسوزون......اونوقت منم شاعر میشم

(در راستای یکی به نعلو یکی به میخ زدن)

حرف در نیاوردم . ازخودش بپرس , ﺑﺒﯿﻦ تو اون شب شعر من بیشتر شعر نقد کردم یا خودش

گلسا الان دلت میاد برای این که شاعر بشی من یه چشم و ابروی دیگه رو دستم حک کنم؟؟؟؟

گلسا شنبه 7 آذر 1394 ساعت 20:17

داداش با همین شعرا میرفتین شب شعر

نه بابا اصلن این ذوق نداشت که
فقط شنونده بود

یاس شنبه 7 آذر 1394 ساعت 20:06

زهراجون قدر خودتو بدون که مادر شدی و البته مادر مهربونو خوبی هستی.
ان شالله بچه یا بچه های گلت برات زنده باشن و سالهای سال براشون مادری کنی.

با خوندن اون کامنت که براتون فرستادم کلی به فکر فرو رفتم نمیدونم واقعا مادر خوبی هستم برای فرزندانم یا نه؟

سید.ق.م شنبه 7 آذر 1394 ساعت 18:23

چشم و ابروی سوخته تو را به دنیا ندهم ههههه

ای جان داداش سید شاعر میشود
خیلی وقته شعر نگفته بودی
حالا بیا با شعرای معاصر یه سلفی بنداز

گلسا شنبه 7 آذر 1394 ساعت 17:49

میترسم حافظ از تو قبر بیاد بیرون ..اونم بگه نماد فراماسونریه.... اونوقت چکار میکنی

هی وای من !!!! این گلسا یکی به نعل میزنه یکی به میخ
موضعت رو کاملا مشخص کن

یاس شنبه 7 آذر 1394 ساعت 17:33

سلام آبجی خوبم.
حالت خوبه؟ الهی که هیچوقت دلت رنگ غم نگیره عزیزم.

سلام یاسی عزیز
خوبم خدارو شکر
ممنون از دعای قشنگت

یاس شنبه 7 آذر 1394 ساعت 17:33

زندگیست دیگر!
همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست،
همه سازهایش کوک نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش...
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند....

هیییییی روزگار کج رفتار

سید.ق.م شنبه 7 آذر 1394 ساعت 14:07

آبجی خیلی خب گریه نکن شوخیدم به چش و ابرو شباهت داره اصن نماد شعر و شاعریه حال میده باهاش کنار مقبره حافظ سلفی بگیری ههههه

عهههه خب حالا که نماد شعر و شاعریه یه شعر خوشگل در وصف چش و ابروی طراحی شده من بوگو

گلسا شنبه 7 آذر 1394 ساعت 09:54

عه داداش اینقدر دیگه اذیت نکن زهرا خانومو

میبینی آبجی به من میگه فراماسونی

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 22:51

سید.ق.م جمعه 6 آذر 1394 ساعت 22:22

البته خودمونیما به نمادای فراماسونری شباهت داره!

فراماسونی

نه بابا!!!! یعنی مو نمیزنه با چشم و ابرو

فراماسونی

سید.ق.م جمعه 6 آذر 1394 ساعت 21:24

یا خدااااا فک کنم از بس سوختگی شدید بوده مغزتم سوخته[تفکر خیلی شدید]


نه بابا فقط تو حکمت این چشم وابرو موندم
مغزم هنوز هنگه این موضوعه

یاس جمعه 6 آذر 1394 ساعت 17:13

لینکت کردم عزیزم.
موفق باشی.

دست گلتون درد نکنه
لطف کردید منم با افتخار لینکتون کردم

یاس جمعه 6 آذر 1394 ساعت 16:40 http://mehranosh-gh.blogsky.com

سلام عزیزم.
بسیار خوشحال شدم از حضورت و ممنونم از اینکه اومدی.
بلا به دور باشه ان شالله به زودی دستت خوب میشه.
ان شالله بتونم خواهر خوبی برات باشم.

سلام یاسی خانوم خیلی خو ش آمدین قدم رنجه کردید
ممنون عزیزم
ان شاالله امیدوارم لیاقت این دوستی و رفاقت رو داشته باشم

سید.ق.م جمعه 6 آذر 1394 ساعت 15:57

ماشالله با گلسا چه رفاقت پیچیده ای پیدا کردین

ینی دستت نسوخت حالا خوبه هر کس اینو ببینه دادش در میاداز سوزش چطور میگی نسوخت؟![تفکر شدید]

بس که خانمه این گلسا خانوم

والا اولش که خیلی سوخت
شایدم به خاطر اقدامات پیشگیرانه اذیتم نکرد
اما خداییش اینقدر خوشگله این چشم و ابرو به سوزشش اصلن اهمیت نمیدم
هروقت چشمم بهش میوفته میگم عی جانم چقدر تو خوشگلی

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 14:17

اره خوبه

مرسی

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 12:39

مشخصه از مچ بالاتره...دیگه نمیدونم هرجور صلاحه...
اون که گفتی با چی زده با ماهیتابه زده دیگه

عه خب باشه عوضش میکنم
آخه با ماهیتابه کی زده و یه چشم و ابرو تولید کرده ؟

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 12:13

نه چشت نزدن شوهرت زدتت....به روخودت نمیاری
اعتراف کن

با چی زده که شکل چشم شده
بعد واسه چی باید بزنه

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 12:03

اتفاقا میخاستم منم بگم دستتو نشون دادی گناه داره

عه خب مشخص نیس کجا دستمه
یعنی عکس رو بردارم؟

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 08:42 http://golsa111.blogsky.com

سوال شرعی:
زنی که ده ساعت برنامه آشپزی می بیند ،صد پست درگروه آشپزی میگذارد و بالاخره شام نیمرو درست می کند آیا زدنش با ماهیتابه جایز است؟







جواب:

جایز است و مستحب است که ماهیتابه داغ باشد.



زهرا خانم این جوکو برا شما ساختن انگاری

اتفاقا تو تلگرام یه گروه اشپزی با حدود 100تا عضو دارم ولی واقعا از همه دستوراتش استفاده میکنم
نمیدونم جرا اینجوری سوختم
به نظرت جشمم نکردن!!!؟؟؟

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 08:34

راستی ابرو مگه بالای چشم نباس باشه؟؟؟

جرا خب
اگه یه خورده زاویه دیدت رو درست کنی عین جشم ابروهه البته عکس هم خیلی خوب نیست سعی میکنم اصلاحش کنم

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 08:32 http://golsa111.blogsky.com

سلام زهرا جون...ببین من هر وقت که وقت داشته باشم میام وبت تو مجبور نیستی هروقت من میام بیای و از کار و زندگیت بیفتی ....هر وقت دوست داری بیا ...

سلام عزیزم. قربون محبتت. من هر وقت بیام وب بهت سرمیزنم مطمین باش

گلسا جمعه 6 آذر 1394 ساعت 08:28 http://golsa111.blogsky.com

میگن خدا همیشه از بهتریناش یه دونه خلق میکنه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خدایا حکمتت رو شکر
.
.
.
تازه فهمیدم چرا اینقدر من تنهام

من هم خیلی وقته به این مسیله پی بردم

سید.ق.م پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 19:31

راسی به نظرم خوب نیس دستتو نشون دادی

جرا خب؟

سید.ق.م پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 19:29

سلام
آخ آخ چقد بد
از خدا میخوام زودتر خوب بشه و ان شالله در سلامتی باشی

سلام. با اینکه خیلی بد سوخته اما نمیدونم جرا زیاد اذیتم نکرد شاید به خاطر شکل زیباشه که رو دستم تحملش کردم

نارنجی پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 11:44

«ساعت»،
«زندگیت را»،

به،
«افق»،
آدمهای «ارزان قیمت»، «کوک نکن»،

یا،
«خواب میمانی»، «یا عقب»!

سوختگی سخته

دقیقا باید حواسمون به اینجور ادما باشه

گلسا پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 07:13

اره همون که لینک کردم

مرسی

افکارمثبت چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 23:53 http://negahmosbat.mihanblog.com

گلسا چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 21:59

اها راستی من برا دو دونه ذرت دستمو بریدم تو چکار میکردی

چطوری؟؟؟؟
پس هنوز زود بود شوهرت بدن

گلسا چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 21:58

سلام ابجی.......این چه کاریه کردی......دست خودته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میدونی من چند وقته از این کارا نکردم.....وای وای وای
فکر کنم هنوز زود بوده شوهرت دادن :

د

سلام عزیزم. اره دیگه دست خودمه
عهههه واقعا؟ زود بوده؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد